سي و دومين ماهروزت
قلم، ساز است گل قشنگم! بلدی با قلم برقصی؟ اگر سازت را دستت بگیری برابر چشمان من راه بروی و لبخند بزنی قلم ساز می شوم. قلبت را به من بده دستم را بگیر و آنقدر برقص تا از نفس بیفتم رادمهرم چقدر خوبه كه هستي بعدها كه انشاءاله خودت فرزندي داشته باشي مي فهمي مامان چي مي گه و از چه احساسي صحبت مي كنه كه با تمام حسهاي دنيا فرق داره تجسم کن کنارت باشد... شب...قبل از خواب... نگاهش کنی تا مطمئن شوی که هست كه خواب ناز رفته كه مي ماند صبح که بیدار می شوی،هنوزم هست! که خواب نیست که حقیقت دارد بودنش فکرش را بکن... نگرانیت را بفهمد،نگاهت کند،ببوسدت،نزدیکتر شود، طوری که نفسش صورتت را گرم کند،صدايت كند ،کنارت هستم... ...
نویسنده :
مامان فرناز
20:48