رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

حس و حال اين روزهايت ....

1394/2/1 17:15
نویسنده : مامان فرناز
232 بازدید
اشتراک گذاری

رادمهرم انگار همین دیروز بود که برات یه نامه نوشتم و از کلماتی گفتم که میتونی بگی.اما حالا اومدم تا برات از کلماتی بنویسم که نمیتونی بگی.
دردانه ام انگار همین دیروز بود که منتظر بودم تا یه کلمه جدید از زبونت بشنوم تاکلی ذوق کنم و با خودم تکرارش کنم و به همه بگم که تازگی رادمهرم یاد گرفته بگه...
انگار همین دیروز بود که برای اولین بار گفتی "مامان" و من همه وجودم پرشد ازحس غرور.غروری که بد نبود.غروری که باعث نمیشد سرمو بالا بگیرم و به دیگران فخر بفروشم.غروری که باعث میشد سرمو بندازم پایین و بیفتم  به پای خالق مهربونت و بگم :"خدایاشکرت".غروری که باعث نمیشد از بالا به آدما نگاه کنم.غروری که باعث میشد روحم از فرش زمین به عرش خدا برسه و دلم پربشه از حس خوب بودن و زندگی کردن.
ماه زیبای من! حالا میخوام از کلماتی بنویسم که هنوز یاد نگرفتی بگی.میون این همه واژه های شیرین و دوست داشتنی که هر لحظه از لبای خوشگلت خارج میشه و این همه جمله های قشنگی که گاهی با گفتنش دلمو به لرزه در میاری.جمله هایی که گاهی مثل پتک روی سر غفلتهام فرود میاد و منو به خودم میاره و با شنیدنشون به فکر فرو میرم.جمله هایی که گاهی در حد یه فیلسوف بزرگ بیان میشه که جهان پیرامونشو خوب میشناسه و گاهی در حد یه انسانی که هیچ چیز از دنیا نمیدونه.اما میون این همه واژه و جمله هایی که هر لحظه به شیوه ای بیان میکنی و اونقدر در اداکردنشون ناز و ادا داری که میشه در کلام و چهره و حالاتت همه خوبيها رو حس کرد و ازش به اوج لذت رسید , میون تمام این واژه ها کلماتی هستن که تابحال یاد نگرفتی به زبون بیاری.کلماتی که تو محیط پیرامونت و در جامعه زیاد میشنوی اما علی رغم همه تلاشهایی که محیط برای آموختن این کلمات به تو داره هنوز موفق به یادگرفتنشون نشدی.کلماتی مثل " دروغ" یا " نفرت" یا ....
پسرم! وقتی میخوام از حرفای خوشمزه ای که میزنی بنویسم اول این یادم میادکه چقدر معصومانه همیشه نگرانی که منو از خودت نرنجونی.وقتی که کمی ناراحتی منو ببینی یا از طرز نگاهم شک کنی که باهات قهر کردم خیلی ناز میای جلو و میپرسی:" مامانی قهری باهام؟" اونوقت حتی اگه باهات یه قهرکوتاه کرده باشم میگم:" نه پسرم مگه من میتونم باهات قهر باشم؟توفقط دیگه این کارو تکرار نکن تا مامان ازت ناراحت نشه."فوري مي گي قول مي دم قول مردونه قربونت برم كه روي قولت يك دقيقه بيشتر نمي موني 
یه وقتایی تکیه کلامهای خودمو که حواسم بهشون نیست از زبون تو میشنوم و خنده م میگیره که چطور مثل طوطی حرفای خودمو به خودم برمیگردونی.
هنوزم عاشق اداره رفتني و مي گي كارام مونده الهي دورت بگردم 
یه سری عباراتی رو از خودت ساختی که وقتی میخوای ابراز احساسات کنی ازشون استفاده میکنی.مثلا میگی:" مامانيم گولي چطوری؟" و وقتی اینو میگی محکم منو بغل میکنی و کلی بوسم میکنی و بعدشم قربون صدقم میری و میگی:" مامانی قربونش برم من." یا شعرهایی که توی سی دی هات برای مادر میخونن یکمی یاد میگیری و یه تیکه هاییشو برای من میخونی.
شعر خوندنو خیلی دوست داری و خیلی وقتا حرفای روزمره رو در قالب شعر بیان میکنی و خوب که دقت میکنم میبینم اتفاقی رو که برات افتاده توی شعرات مي ياري گاهي اوقات هول مي شي و اول يه جمله رو چندين بار تكرار مي كني و تا جمله رو كامل نگي ول نمي كني وای که من عاشق این اشتباه گفتنا و سماجتت هستم وقتي باهام حرف مي زني اگر نگاهت نكنم فكر مي كني حواسم نيست مي گي مامان جواب بده  و اونقدر خوشم میاد وقتی که میگی:" مامان از این لواشکها که دادی بازم دالی؟" الهی قربونت بشم که وقتی میخوای یه اتفاقی رو برام تعریف کنی یا منو راضی به انجام کاری کنی چشمات گرد ودرشت میشن و ابروهات بالا میرن و لبات غنچه میشن و سرتو یکم به یه طرف خم میکنی و صداتو نازتر میکنی و حرف میزنی و دلمو میبری.
حالا این نازکردنهای تو به کنار, گاهی مامان دلش میخواد برای تو ناز کنه و بهش میگه :" مامانی دلم یه بوس عشقی میخواد" بعد پسرم میاد و بغلش میکنه و با دهن باز مامانشو بوس میکنه طوریکه لپام خیس میشه و اونوقته که دیگه نمیتونی از دستم فرار کنی و اونقدر میبوسمت که با جیغ و مشت و لگدهای کوچیکت از دستم فرار میکنی.

هنوز هم بدخوابي و مي تونم بگم تواين دوسال و هفت ماه يك شب راحت نخوابيدي و هرشب برنامه داريم گلم الهي كه اين بدخوابيهات خوب بشه و خيال ماماني راحت .
چقدر اون زمانهایی رو دوست دارم که میری سر کمد لباسهات و لباسهاتو یکی یکی میپوشی و هر کدومو که به تنت میکنی میای و ازم میپرسی :" مامانی خوشگلم؟خوبه؟" و مي ري جلوي ويترين و مي گي بزار ببينم قشنجه منم میگم:" آره مامانیم خیلی خوشگل شدی فدات بشم" و بعد تو میگی:" ست کردم مامان".وای که من عاشق ست كردناتم و البته خودمونيما گاهي وقتا بدجور كلافه مي شم از اينكه لباسهاي بيرون رو تو خونه مي پوشي و مي گي باباهرخوابي آورد من در مي يارم يعني موقع خواب و به قولت هم عمل مي كني با اينكه ناراحت مي شم ولي دوست دارم بچگي كني و از چشمت بيافته
عزیزکم.شعرهای قشنگی یاد گرفتی میخونی که آدمو دیوونت مي كنه
پسركم ! وقتی میخوام از حرفات و کارای شیرینت که خیلی وقته ازشون ننوشتم بنویسم اونقدر زیادن که نمیدونم از کدومشون بگم.خیلی هاشو ذهنم یاری نمیکنه تا به یاد بیارم.اما دلم میخواد بدونی تورو هرجور که هستی دوست دارم عزیزترینم.چه وقتی که با موهای ژولیده و نامرتب و شکم گرسنه از خواب بیدار میشی و عصبانی میگی :" مامان صبحونه میخوام" یا چه وقتیکه خوشحال و خندون بیدار میشی و میگی:" سلام مامانی صبحت بخیر."
تورو دوست دارم چه وقتی که پر از احساس میشی و با دستای کوچولوت محکم بغلم میکنی و نمیتونم خودمو از آغوشت بیرون بکشم و چه وقتی که باهام لج میکنی و جیغ بنفش میکشی و حاضر نیستی به هیچ حرفم گوش بدی.
تورو دوست دارم چه وقتی مهربون و آروم و منطقی هستی و چه وقتیکه پرخاشگر میشی و زمین و زمانو بهم میریزی.
تورو دوست دارم چه وقتی که صدای قهقهه خنده هات خونه رو پر میکنه و منو بی اختیار به خنده میندازه و چه وقتیکه اخم میکنی و ابروهاتو در هم میکشی واز دستم عصبانی هستی.
تورو دوست دارم چه وقتیکه لباسهاتو بعد غذاخوردنت حسابی کثیف کردی و حتی موهات هم از غذا بی نصیب نموندن و چه وقتیکه تمیز و مرتبی و میگی :" مامان به موهام دست نزن خراب میشه"
تورو دوست دارم در هر حالتی که هستی و عشق یعنی همین که معشوق رو در هر حالتی پرستش کنی.
رادمهرم  ! عاشقتم با تمام لحظات خوب و بدی که درکنار هم میگذرونیم.

 

پسندها (12)

نظرات (7)

مامان لیلا
1 اردیبهشت 94 17:46
رادمهر عزیزم زیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم . . .
مامان فرناز
پاسخ
ممنونم عزيزم خوشحالم كه سرمي زنيد
مامان هانا و آریا
5 اردیبهشت 94 15:35
سلام عزیزمممم ای جانم انشالله خواب شب رادمهر عزیز هم خوب و راحت بشه مامانی گل ببوس رادمهر کوچولوی شیرین و
مامان فرناز
پاسخ
سلام عزيزم انشاءاله گلم روي ماهتون رو مي بوسم
مامان راحله
6 اردیبهشت 94 18:07
فدای شیرین زبون
مامان فرناز
پاسخ
سلام عزيزم خدانكنه قربونت مهربان
مامان راحله
6 اردیبهشت 94 18:07
____________@@_@__@_____@ ___________@@@_____@@___@@@@@ __________@@@@______@@_@____@@ _________@@@@_______@@______@_@ _________@@@@_______@@______@_@ _________@@@@_______@_______@ _________@@@@@_____@_______@ __________@@@@@____@______@ ___________@@@@@@@______@ __@@@_________@@@@@_@ @@@@@@@________@@_____ _@@@@@@@_______@_____ __@@@@@@_______@@_____ ___@@_____@_____@_____ ____@______@____@_____@_@@ _______@@@@_@__@@_@_@@@@@ _____@@@@@@_@_@@__@@@@@@@ ____@@@@@@@__@@______@@@@@ ____@@@@@_____@_________@@@ ____@@_________@__________@ _____@_________@_____ _______________@_____ ____________@_@_____
مامان آنیسا
13 اردیبهشت 94 8:48
خدا حفظش کنه این اقا کوچولو رو
مامان فرناز
پاسخ
ممنون عزيزم همچنين آنيساي نازنين رو
مامان زهرا
15 اردیبهشت 94 16:36
عززززززیم خدا حفظش کنه . متناتون واقعا عالین
مامان فرناز
پاسخ
سلام عزيزم خوشحالم كه به وب رادمهرم سرمي زنيد و از نگاه پرمهرتان ممنون
مامان راحله
15 اردیبهشت 94 17:58
مامان فرناز
پاسخ
ممنون از محبتتان عزيزم