رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

آخرين ماه از چهارسالگيت

عزيز مادر رادمهرم از زمان تولدت ماه مرداد كه مي شود حس و حالم عوض مي شه حس انتظار حس اندوه حس هيجان نمي دونم چرا و نمي دونم چطور كنترلش كنم دلشوره دارم بزرگ و بزرگتر مي شوي و من ضعيف تر هرچقدرم كه تمرين كنم و كنترل كنم احساساتم رو باز اين دلشوره هست و ناتمام  به هرحال مي گذرد روزهاي بي تكرار و اميدوارم هميشه با حس و حال خوبي بگذرد و كودك شيرين من شيريني زندگيم را همچنان شيرين تر و دلچسب تر كني  رادمهرم با تاخير ماه آخر از سال چهارم زندگيت را تبريك مي گم عزيزمامان،جابجايي داشتيم و پر كار گذشت اين روزهايت و شرمنده ات هستم عزيزكم كه نتونستم وقت بيشتري براي تفريحت بگذارم و تو انقدر فهيمي كه وقتي ازت عذرخواهي كردم گ...
25 مرداد 1396

چهار سال و ده ماگيت

امروز روز عزیزیست که دل در سینه فقط برای او می لرزد گر قیمت خوشبختی او، جان من است الحق و والانصاف که خوش می ارزد امشب شب  ماهگرد گلِ باغِ من است این مژده به مرغانِ چمن میگویم ای روشنیِ چشمِ مامان رادمهرم در انتهاي چهارمين بهارِ عمرت هستی هستی که دل و جانِ مرا شاد کنی از مهر و وفا غافل مباش پسرم کاین گونه درونِ خویش آباد کنی چشمِ من و بابا به آینده ی توست آینده به شاخِ معرفت، گلشن کن دنیای درونِ خویش را روشن کن ای جانِ مادر! همیشه در زندگی ام آینده ی نیکت، آرزویم بوده ست قدرگذر عمر بدان تا هستي  هر لحظه ی این عمر، طلا باید داشت با عشق، نهادِ ما، جلا می یابد این سینه به عشق، مبتلا باید داشت امشب، شبِ شادیست،...
16 تير 1396

اين روزهايت

سلام پسر قشنگم اولين روز تابستان است و چيزي به پايان چهارسالگيت نمانده ،خيلي اين جمله تكراري كه چشم برهم زدني گذشت ولي واژه اي از اين پرمعناتر و زيباتر نيست گذشت خيلي خيلي زود و تو بزرگ شدي و مهرت بزرگتر ،شيطنتهايت بزرگتر ،كلامت بزرگتر،دلبريهايت بزرگتر و اما دل من براي يك لحظه نبودنت همچنان كوچك است دلم تاب و طاقت ناراحتيت را ندارد و با وجود تمرينهاي بسيار خلاف ظاهرم دلم آشوب توست ،رادمهرم اين روزها كنجكاويت دو چندان و شيطنت ها و حرف گوش ندادنهايت بي نهايت شده و اقتضاي سنت جلب توجه مي كني و مي تازي و من تحمل مي كنم تا تو كودكي كني و گاهي كه از كوره درمي روم به خودم تلنگر مي زنم كه چته صبور باش لذت ببر از ابن بداخميها اينا هم شيرينه مثل شيري...
2 تير 1396

چهار سال و نه ماهگيت

برای تو برای خنده های قاه قاهت جان می دهم وقتی که صدای سکوتم را می شکند جان می دهم. برای چشمهای شیطان زده ات دیوانه ام. احساس بادراوقتی ازکنارصورتت می گذرد درک می کنم. وقتی قدم روی زمین می گذاری می دانم چه بلوایی درزمین برپامی شود. وقتی می خوابی پشت پلکهایت احساسم رابه خط عاشقی می نویسم. وقتی می خوابی رویاها التماس واردرهجوم لحظه هایت ظاهرمی شوند. وقتی دستانت رامی بوسم حتما می شنوی که خدا می گوید ای فرشته ها ببینیددوست داشتن چگونه معنی پیدا می کند.ببینید عشق چه زیباست. احساست کردم باتوجان گرفتم ونفس کشیدم.به تک تک نفسهای عاشقانه ام قسمت مي دهم كه هميشه بخندي و شاد باشي نازنينم  چهار سا...
22 خرداد 1396

چهارسال و هشت ماهگي

♡ دوستت دارم♡ و این راروزی هزاربار برایِ خودم تڪرار میڪنم   وسرمست میشوم ازداشتنت همین ڪه بودنت،سهم مَن است مَن خوشبخت ترین آدم روی زمینم ‌‌‌‌‌‌ماهروزت مبارك دردانه مادر ...
16 ارديبهشت 1396

روزمرد

سلام پسر عزيزم امروز ميلاد حضرت علي (ع) روز پدر و مرد نام گرفته مهربانم مناسبتها برايت بسيار شيرين و دلچسبه و با شوق تمام در تداركات اين مناسبتها كمك مامان مي كني و از خيلي كوچيكي بسيار باشوق و علاقه قدرداني مي كردي از پدر مهربانت برايت پست گذاشتم از همان ابتدا حق مطلب را به خوبي ادا مي كردي و خودمونيم هميشه يه جورايي برنامه ها رو ريز به ريز از قبل لو مي دادي ولي آنقدر كارهات و حرفات شيرينه كه با وجود دانستن باز هم چيز جديدي ابداع مي كني عسل مامان  مي گي من مرد تو هستم بله مرد كوچك من روزت مبارك هديه ات رفتن باغ وحش و گشت و گذار و عشق كردن با حيوانات و لباس مورد علاقه ات بود وقتي كادوت رو گرفتي گفتي تشكر كه براي منم روز مرد خريدين...
23 فروردين 1396