رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

آخرين ماه از چهارسالگيت

1396/5/25 1:04
نویسنده : مامان فرناز
183 بازدید
اشتراک گذاری

عزيز مادر رادمهرم از زمان تولدت ماه مرداد كه مي شود حس و حالم عوض مي شه حس انتظار حس اندوه حس هيجان نمي دونم چرا و نمي دونم چطور كنترلش كنم دلشوره دارم بزرگ و بزرگتر مي شوي و من ضعيف تر هرچقدرم كه تمرين كنم و كنترل كنم احساساتم رو باز اين دلشوره هست و ناتمام 

به هرحال مي گذرد روزهاي بي تكرار و اميدوارم هميشه با حس و حال خوبي بگذرد و كودك شيرين من شيريني زندگيم را همچنان شيرين تر و دلچسب تر كني 

رادمهرم با تاخير ماه آخر از سال چهارم زندگيت را تبريك مي گم عزيزمامان،جابجايي داشتيم و پر كار گذشت اين روزهايت و شرمنده ات هستم عزيزكم كه نتونستم وقت بيشتري براي تفريحت بگذارم و تو انقدر فهيمي كه وقتي ازت عذرخواهي كردم گفتي اشكال نداره خوب خونمون درست بشه وقت هست فقط موقعي كه اتاقت رو خالي كردم خيلي أشك ريختي و مي گفتي خاطرات دارم اينجا الهي فدات بشم گفتم اونجا هم خوبه روزهاي خوبي در پيش داري گفتي نه من اينجا رو دوست دارم و كلي من و بابايي رو ناراحت كردي 

مهربانم اميدوارم به اندازه اذيتي كه تو اين روزها شدي لذت ببري 

عزيزكم اين روزها علاقه ات به دوچرخه سواري و موتور بي نهايت شده و از هر فرصتي استفاده مي كني مشغول مي شوي و با تمام وجود لذت مي بري چندوقتي بود كه تاكيد داشتي كمكي رو باز كنيم و مي ترسيدم نتوني ولي همينكه باز كرديم رفتي بدون هيچ كمكي و با عشق تمام ركاب مي زدي و خوشحال شدم از اين استواريت 

يكي ديگه از بازيهايت در اين روزها پليس شدن و كارآگاهيه و روزي چندبار من و پدرت رو دستگير مي كني

هنوز هم روزي چندبار داماد مي شي و براي مامان از عروست و زندگيت مي گي كت شلوار دامادي بابا  روزي چندبار پرو مي كني و ذوق كه داره اندازم مي شه قربون داماديت

مهربونم در هر شرايطي بدون كه مامان و بابا عاشقانه دوستت دارن و بهترينها را برايت مي خواهند.

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان الی
25 مرداد 96 11:32
رادمهر جان چهارسال و یازده ماهگیت مبارک الهی که روزهای خاطره انگیز و خوب و پر از شادی در کنار پدر و مادر عزیز و مهربونت در خونه جدید داشته باشی و همیشه ایام سلامت باشید و ایام به کامتون
مامان فرناز
پاسخ
ممنون از لطف هميشگيت زن عموي مهربان💋💋💋💋💋