رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

سفرهای خوب با بهترین همسفر

عزیز رادمهرم تو ده ماهگیت باباجون برای روز 13 تیر ماه 92 ترتیب برنامه مسافرت رو داده بود و برای اینکه گلم اذیت نشی و تو فصل تابستون گرمازده نشی شهر تبریز را انتخاب کرده بود و ماماهم استقبال کرد خاله پروین هم بابایی زحمت کشیده بود و دعوت کرده بود و کلی خوش گذشت عزیزم خیلی خوشحال بودی می ترسیدم تو هواپیما اذیت بشی ولی خیلی خوب همکاری کردی گلم . رادمهر قشنگم عمه زهرای مهربونت وقتی تو شکم مامان بودی نذر گوسفند برای مشهد کرده بود و دوست داشتیم اولین مسافرتت به مشهد و پابوس امام رضای مهربون باشه ولی چون تابستان بود و احساس کردیم تو گرما و شلوغی اذیت می شی .عزیزدلم سیزده ماهت بود که بابای عزیزت برای دوم آبان 92 عید غدیر خم برنامه سفر رو تر...
7 ارديبهشت 1393

آلبومی زیبا از دوستانی زیبا

عزیز رادمهرم می خوام عکسهایی از دوستای نازنیت برایت بزارم  تا لحظات خوبی که با این عزیزان داشتی رو به تصویر بکشم گلم خیلی دوستشون داری و روزی چندبار اسمشون رو به زبون می یاری و تو رویاهات در حال بازی کردن باهاشونی گلم امیدوارم در آینده هم دوستای خوبی برای هم باشید و همیشه قدر هم رو بدونید و صمیمی باشید . عزیزم به مرور به عکسای قشنگت اضافه می کنم . رادمهرم می خوام با زبون شیرین خودت دوستای نازنینت رو معرفی کنم و  در حال حاضر که این مطلب برات به یادگار می گذارم 19 ماهته و سن دوستای عزیزت رو برات بنویسم  . ایین : دختر خاله نگین  عزیز 13 سالشه دپی ناز : دختر عمه پریناز  پریناز عزیز 3/5 سالشه&...
7 ارديبهشت 1393

شعر باباصفاي مهربان براي تولد يكسالگيت

مبارك باد بر راد اين ولادت                         دلش شاد و تنش گردد سلامت بيامد اختري از ماه تابان                           بگفت خورشيد را اي نور ايمان اگر هستي تو خورشيد درخشان               نمودم خانه اي را من گلستان منم نوري ز گردون سپهرم                        عزيزم نور چشمم رادمهرم مهم من مه لقايم مه جبينم                       دلم من دل ربايم...
7 ارديبهشت 1393

اولین تجربه آتلیه

رادمهرم وقتی که پنج ماهت بود با بابا جون تصمیم گرفتیم ببریمت آتلیه و عکسای خوشگل ازت بگیریم مامانی کلی تحقیق کردم و آتلیه تک چهره ها رو انتخاب کردیم و وقت گرفتم روز 11/11/91 جمعه صبح رفتیم ساعت 11 و تا یک بعدالظهر طول کشید و کلی ازت عکس گرفتیم خیلی خوب بودی و اصلا اذیت نکردی هوا سرد بود و باران می یومد و نگران بودم وقتی لختت کردن سرما نخوری و خدا رو شکر هیچ مشکلی پیش نیومد و وقتی رفتم عکسات دیدم کلی ذوق کردم مامانی می دونی آقای عکاس چی گفت ؟ به باباجون گفت خیلی پسرتون فتوژنیکه عکساش حالتهای خودشه و بسیار زیباست عزیزم عاشق عکساتم امیدوارم وقتی بزرگ شدی خودت هم خوشت بیاد یه آلبوم دیجیتال و یه آکاردئونی با اسم خودت برات درست کردم که ...
6 ارديبهشت 1393

تولد یکسالگیت عزیزم

عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه     زندگیم با بودنت درست مثل بهشته  رادمهرم بنا به دلایلی تولد یکسالگیت یک هفته قبل از روز تولدت برگزار شد روز جمعه 8 شهریور 1392 برای شام مهمونای عزیزمون همه اونایی که دوستشون داریم  رو دعوت کردیم و بابامحمد خیلی خیلی زحمت کشید و تلاشش رو کرد که به همه خوش بگذره گلم مهمونای عزیزمون با حضورشون جشنمون رو مزین کردن و کادوهای خیلی قشنگی برات آوردن که امیدوارم بابا و مامان بتونن جبران کنن مهربانم اون شب نامهربونی کردی و خیلی گریه کردی مامانی رو ببخش که خستت کردیم امیدوارم وقتی بزرگ شدی عکس و فیلمت رو دیدی خوشت بیاد و از خدای مهربون می خوام صدها سال سالم و سلامت باشی و من و بابایی لایق...
6 ارديبهشت 1393

روزهاي واكسنت عزيزم

رادمهرم همه دوستاني كه ني ني داشتن من از واكسن ترسونده بودن و مي گفتن كه ني ني ها روزايي كه واكسن مي زنن خيلي گريه مي كنن ولي خدا رو شكر عزيزم تمام واكسنهايي كه زدي حتي يك ذره اذيت نشدي و مثل هر روزت بودي و من از اين بابت خيلي خوشحال بودم اميدوارم هيچوقت هيچ دردي وجود نازنينت رو اذيت نكنه آمين ...
3 ارديبهشت 1393

صدای قلبت قشنگترین موسیقی برای مامان و بابا

عزیزترینم بیست و پنجم دی ماه سال 90 بود که مامان و بابا متوجه شدند که خداوند تو نازنین به ما هدیه داده و نمی دونستیم از خوشحالی چکار کنیم مامان که همینظور اشک می ریخت وقتی رفتیم دکتر متوجه شدیم که مهمان کوچولوی ما هشت هفته و سه روزشه صدای قلبت رو شنیدیم و کلی ذوق کردیم اینما صدا هیچوقت از گوش مامان بیرون نمی ره عزیزدلم صدای قلبت قشنگترین موسیقی برای مامان و بابا بود
2 ارديبهشت 1393