چهارمين سال زندگيت دردانه
هی می نویسم و هی دستم را میگذارم روی دکمه ی Delete و نگه میدارم که این سطر
سطر های ِ نوشته ام پاک شود ...
یک عالم حرف توی ِ دلم هست !
یک عالم عشق درِ دل دارم !
بار دیگر روز شانزدهم شهريور عقربه هاي ساعت كه روي هفت و نيم صبح قرار گیرند یک سال دیگر خواهدگذشت از آخرین باری که شمع ها را فوت کري و همه دست زدند !
سالی که گذشت سال خوبي بود كلي خاطره ساختي دردانه ام گذشت به همين سادگي چهارسال گذشت و من هراسم از لحظه های ِ ناشناخته ی روبروست ! از روزهایی که دارند می آیند و من ایمان دارم مرا غافلگیر خواهند کرد ...تولد تو یک روز خاص است برای ِ من ! یکروزی که همیشه دوستش داشتم و همیشه روز ِتولدت مثل ِ لحظه ی تحویل سال پرم از یک حس ِ ناشناخته که دیگر فردایش بخاطر نمی آورم طعمش را !
روز ِتولدت باید برایم روز ِ خوبی باشد ! باید اين اضطراب را هم فراموش کنم !
باید از ته دل لبخند ِ پررنگی بزنم به همه ی همنوايان شعر ناب عاشقي من و تو كه هميشه آدمهاي خاص زندگي ما بودن دوستند و رفیق ! همراهند هميشه عاشقانه مي خوانند تولدت مبارك را
روز ِ تولدت تپش قلبم تند تر است نمي دانم به چه تشبيه كنم رادمهرم
باید فراموش کنم دلم بهانه کسی را مي گيرد كه يك روز قبل از تولدت بايد به سوگ نبودنش بنشينم و در روز ميلادت جايش را خالي ببينم ميان داشته هايم
باید فراموش کنم این زندگی راه و رسم ِ خودش را دارد و همیشه یک جای ِ کار میلنگد !
شانزدهم شهريور روز ِ لبخند است برای من ... دستهایم را میگذارم توی ِ دستهای ِ خدا و آرام کنار ِ گوشهایش زمزمه میکنم
از اینکه اجازه دادی این زندگی را با وجود رادمهرم و شادی ها و دلتنگیهایش جور ديگري تجربه کنم از تو ممنونم و او مثل هر سال لبخند میزند و میگوید مبارك است ميلاد دردانه ات
آري رادمهرم دلم پر از هياهوست در اين روز، لذت داشتنت در من شعله مي كشد و افسوس روزهاي رفته پريشانم
چهارمين شمع زندگيت فوت شد الهي كه همه درد و بلا و ناراحتي از زندگي تو و تمام دردانه ها فوت شود
مبارك باشه عزيزدلم به يمن و بركت وجودت خدا را شاكرم و به شكرانه وجودت در اين روز خاص جشن كوچكي برپاكرديم،اميدوارم لذت برده باشي عزيزانمان همپاي ما شادي كردند قدردان قدمهاي پرمهرشان هميشه باش نازنين پسرم
دوستت دارم