رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

سه سال و يازده ماهه شدي گلم

1395/5/16 1:21
نویسنده : مامان فرناز
169 بازدید
اشتراک گذاری

چشمهايت دلم را ورق مي زند،رها مي شوم در حجم نفسهايت مثل پروانه ها كه آزادند دستهايت را لمس مي كنم،تابستان مي شوم پر از آبشارهاي گل سرخ
كنارم هستي و من از باراني حرف مي زنم كه بي اجازه مي بارد و تو را بي وقفه در من چكه مي كند،
من از تو مي نويسم در دفتر دلي كه به اندازه ما جا دارد....من يه عالمه تو

لحظه هارا کنار هم...دیدی با چه شوقی به سه سال و يازده ماه رسانديم باورم نمي شود يك ماه تا شروع سال چهارم و لذت بردن از سال سوم زندگيت برايم باقي است چرا انقدر تند ،بزرگ شدنت را دوست دارم ولي هر ماه شوق همراه با غم وجودم را مي گيرد نمي دانم نامش چيست اين دلهره ،
از کلام اولین بوسه تا صداي مامان گفتنت مثل يك نوار ضبط شده در گوشم تكرار مي شود 
چه دلهره ها و چه شاديها و چه اولين هايي را با هم گذرانديم چه اشكهايي كه حس مادرانه ام گونه هاي تر شده اشکهایم را از تو پنهان میکرد تا نبینی که دلم هزاران بار براي تو خواهد مرد 
هیچ کس نمی داند که من باتو چه روزگارانی  را گذراندم من با تو مي فهمي من و تو چه خنده ها و چه گريه ها كه نكرديم حالا با تو در كنار تو دست در دست تو نفس به نفس هزار بار شوق با تو بودن را مرورمیکنم...
با تو من...ذوب شدن در انتظار را تجربه کردم چه گرمایی داشت انتظار...و چه سوزان بود نگاه اولت 
چه طنيني داشت اولين كلامت و چه شيرين بود اولين لبخندت،چقدر زيبا بود اولين مرواريد دهانت و چه حسي داشت نفس زدنها و تلاشت براي بلندشدن و چه شوقي قدمهاي لرزانت براي گرفتن دستهايم فراموش نمي كنم دستاني كه موقع غذا دادن محكم دستانم را مي گرفت كه مبادا دير به تو برسد،اضطراب دل كندن از شير و مستقل شدنت و هزاران هزار تجربه شيرين و دلچسب كه هر چقدر بنويسم كم است و شايد از حوصله تو زماني كه اميد دارم بخواني اين دست نوشته ها را خارج است،رادمهرم يكي يكدانه ام عزيز مامان ،اميدم، ماهروزت مبارك اين روزا سخت مريض بودي و اولين تجربه اسهال و استفراغ رو داشتي كه حسابي اذيتت كرد قربونت برم ماماني خيلي صبوري بارها گفتم در عين اينكه خيلي عجولي ولي در شرايط سخت صبوري اميدوارم هيچوقت از بيماريت برات ننويسم و تمام كودكان سرزمينم هميشه سلامت و شاد و پر از لذت شيطنتهاي زيباي كودكانه باشن  و همچنين تو مهربانم ،دوستت دارم

پسندها (9)

نظرات (2)

مامان الی
16 مرداد 95 10:47
رادمهر عزیزم امیدوارم همیشه ایام سلامت و تندست باشی سرشار از شادی و تازگی و طراوت عزیزدلم و هر لحظه شاهد رشد و بالندگیت باشیم مرد کوچک و دوست داشتنی
مامان فرناز
پاسخ
ممنون زن عموي عزيزم در كنار شما مهربانان هميشگي💋💋💋💋
مامان آنیسا
1 شهریور 95 15:44
سه سال و یازده ماهگیت مبارک عزیزم
مامان فرناز
پاسخ
ممنون عزيزدلم 💋💋😘😘💋