رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

روز مادر و دلنوشته

1397/12/8 0:00
نویسنده : مامان فرناز
633 بازدید
اشتراک گذاری

به تو فكر مي كنم به روزهايي كه من هيچ چيز نبودم و تو مرا بيشتر از همه دنيا مي خواستي به تمام آن نه ماهي كه يك لحظه اش را هم يادم نمي آيد اما براي تو پرخاطره ترين و شيرين ترين روزهاي زندگيت بود،به روزهايي كه من نمي دانستم شادي چيست اما با هر تكانم تو از شوق خنديدي روزهايي كه من نمي دانستم درد چيست اما تو براي من درد كشيدي كه حتي فكر كردن به آن پشتم را مي لرزاند .به تو فكر مي كنم به روزهايي كه هربوا زمين خوردم دستم را گرفتي لباسم را تكاندي نگاه نگرانت را به من دوستي و دردم را به جانت زدي تو تنها كسي بودي كه تمام شكست هايم را ديدي و باز هم دستهايت را به سمتم دراز كردي 
به تو فكر مي كنم به تو كه از تمام دنيا خوشبختي من را خواستي من كجا و چه زماني كسي را خواهم يافت كه بگويند آرزو ....اسم مرا بگويد ....بگويند دعا اسم مرا بگويد ...بگويند شادي اسم مرا بگويد .به تو فكر مي كنم به روزهاي سخت زندگي ام و دامن تو به اشكهاي ناتمام و بوي پيراهن تو ...به شبهاي دلتنگي و نگاه نگران تو به تو فكر مي كنم به تو اي حضرت مادر 
آري اكنون كه لمس دستهايت برايم آرزو شده به تو فكر مي كنم به تو كه حال درك مي كنم تمام نگرانيهايت را،نيستي و نبودت تكراري نمي شود حال كه رادمهرم مرا مادر مي خواند بيشتر يادت مي كنم از من شماره تو را مي خواهد مي گويم نيست چطور شماره بدهم مي گويد يه شماره بده بهش بگم كه مادرم تو را مي خواهد .
رادمهرم با اينكه عادت ندارم دلتنگيم را بروز دهم و با خودم خلوت مي كنم باز چشمان تيزبين و مهربانت مي بيند و دستان كوچكت دستانم را مي فشارد كه تو رو خدا مادرم غصه نخور ،رادمهرم روزي كه اين دلنوشته را مي خواني يادت مي آيد دلتنگي مادرت را سنگ صبورم هميشه 
چقدر بي ربط مي گفتند به من كه پسر احساس ندارد كه پسر مهربان نيست كه پسر معني دلتنگي را نمي فهمد اشكهايت را لمس نمي كند ولي من بلند مي گويم كه پسر احساس دارد راحت بگويم عشق جنسيت نمي شناسم ذات عاشق مي خواهد .
رادمهرم يك هفته است روزشماري مي كني روز مادر را چه عاشقانه تلاش مي كردي براي خوشحاليم و چه مهربانانه بوسيدي مرا و چه زيبا نوشتي برايم دوستت دارم 
تو انقدر با إحساسي كه براي معلمت كه به قول خودت روز اول مهر گفت من مادر دوم شما هستم هم با دستان قشنگت نوشتي و نقاشي كشيدي با عشق كادو پيچيدي و با مهر بوسيديش 
رادمهرم اميددارم اين احساس قشنگ در تو اضافه شود نه منها 
يكي يك دانه مادر با تو جبران مي شود تمام نداشته هائم

 

پسندها (10)

نظرات (3)

عمه فروغعمه فروغ
8 اسفند 97 0:53
قشنگترین متنی که میشد در وصف مادر نوشت دست مریزاد به این قلم👏
خدا رحمت کنه  مادر عزیزتون رو...روحشون شاد و در آرامش ابدی🌹
روز خودتون هم مبارک سایتون بر سر گل پسرتون مستدام
مامان فرناز
پاسخ
ممنون از نگاه قشنگتون 💋💋💋
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
8 اسفند 97 7:43
روزتون مبارک. 😍
مامان فرناز
پاسخ
همچنين دوست خوب❤️
مهندس زهرا فرجیمهندس زهرا فرجی
8 اسفند 97 8:53
سلام متن جالبی بود دستتون درد نکنه
مامان فرناز
پاسخ
ممنونم 🙏