رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

سه سال و نه ماه گذشت

1395/3/16 2:07
نویسنده : مامان فرناز
187 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ظهر یک روز بهار است...
مثل تمام دیگر عصرها شیرین و دلچسب...
و فراموش نشدنی...
صدای تو تمام خانه را پر كرده و با توپ كوچك قرمزت مشغول بازي هستي و چه شادی زایدالوصفی داري  موقع گل زدن ها 
نشسته ام کنار پنجره ی خاطراتم
چای می نوشم و غرق شده در خاطرات آن روزهاي شيرين گذشته به چه دليل انقدر دلتنگي ،خاطراتي كه نه فراموش مي شوند و نه تكرار چرا هر ماه دلم آشوب رفتن روزها مي شود و شادمان از گذر ماهروز شيرين بودنت اين چه حسي است حس عجيب مادرانه ،ياد آن روزهاي شيرين ،
چه زود گمشان کردم،چه زود بار سفر بستند شایدتو زود بزرگ شدي،چایم عطر اسباب بازی های نوزاديت می گیرد عطر جغجغه ها و چرخهاي روروكت كه عاشقانه با پاهاي كوچكت هلشان مي دادي به سمت من چه دلچسب است استشمام عطر آن روزها 
عطر سينه خيزها و تاتي رفتنهايت  و عطر حجي كردن حروف و چشمان نافذي كه هرلحظه ملتمسانه با نگاهم تلاقي مي كرد و بدون وقفه به من زل مي زد عطر لمس انگشت سبابه ام به هنگام شير خوردن و هزاران عطر خوشبوي به يادماندني در اين سفر سه سال و نه ماهه 
چایم عطر خنده های تو را می گیرد که همیشه بودی در کنارم
حتی در خواب یادم نمی آید تو کی آمدی به زندگی ام انگار همیشه بودی،از همان اول 
چای عصرگاهی امروزم چه شیرین بود نازنينم
صدای هیاهوی گل زدنهايت ديگر نمي آيد 
اما صدای اذان را می شنوم
دیگر غروب شده است 
یک عصر دیگر هم گذشت 
باز هم کنار خاطرات تو،لمس مي كنم تو را هرلحظه هر ثانيه ،لمس دوباره بودنت مبارك رادمهرم 

پسندها (11)

نظرات (2)

مامان الی
24 خرداد 95 12:29
سه سال و نه ماهگیت مبارک رادمهر عزیز و دوست داشتنی
مامان فرناز
پاسخ
سپاس از لطف و نگاه پرمهرت زن عموي عزيز
مامان آنیسا
1 تیر 95 14:35
سه سال و نه ماهه شدنت مبارک عزیزم ایشالا 120 ساله بشی قشنگم
مامان فرناز
پاسخ
ممنون عزيزدلم💋💋💋