رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

این روزهایت

1395/3/8 12:28
نویسنده : مامان فرناز
220 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنینم

ثبت خاطرات هر روزه ات کار بسیار دلنشینی است که توانسته ام تا به امروز در دفتری به یادگار برایت بگذارم و بیشتر دوست دارم در اینجا دلنوشته های مادرانه ام باشد چون احساس می کنم ثبت کارهای شیرینت برای من دلنشین و از حوصله دوستانمان خارج است اما به درخواست دوست نازنینمان که از راه دور ما را دنبال می کند و بی نهایت به تو لطف دارد و این پست را اختصاص دادم به کودکانه هایت در این روزها و انشااله ادامه می دهم به پاس نگاه زیبایش 

رادمهرم این روزا که سه سال و هشت ماهگی ات رو به اتمام است بسیار شاد و سرحال هستی و مشغول شیطنتهای کودکانه بسیار شیرین زبون و دل نشین صحبت می کنی طوری که همه از زبونت می مانند در مورد همه چیز اظهار نظر می کنی و کنجکاو در هر کاری هستی که این زیادی خوب نیست و من دوست ندارم ولی چاره ای نیست کودکی و شیطنتهایش،علاقه ات به حیوانات شدیدتر از قبل شده طوری که یک کمد حیوانات دکوری داری و با همشون مأنوس و انگلیسی همشون رو با اشتیاق تمام یادگرفتی و از همه بیشتر به شیر بقول خودت سلطان جنگل علاقه داری و دایم شعرش رو می خونی و دوهفته یه بار می ری باغ وحش و کلی با همشون صحبت می کنی و برای هرکدومشون یه پکیج تربیتی بهداشتی اخلاقی داری که همه رو با حرفات می خندونی ،مثلا به شیر می گی مو بزرگ برو موهات رو کوتاه کن ترس نداره که یا به فیل می گی کم غذا بخور رژیم بگیر لاغرشی خلاصه دنیایی داری برای خودت،به ماشین هنوز علاقه داری ولی در اولویت دوم تو بیرون فقط اسم تک تک ماشینها رو می گی و همه رو هم ما باید بخریم جدیدا به ماشین پراید علاقه پیدا کردی و انقدر دوست داری که اسباب بازیش رو در دو رنگ مشکی و سفید خریدی و همه جا با خودت می بری و به همه نشون می دی ،علاقه شدیدی به شعر و موسیقی و رقص داری و با کوچکترین موزیکی در هر مکان و زمانی شروع می کنی به رقص و شادی عزیزدلم الهی که همیشه شاد باشی،عاشق بیرونی و در هرحالتی باشی اسم بیرون بیاد بدو حاضری،بی نهایت به لباس و تمیزیش حساسی و کوچکترین لکی رو لباست باشه باید عوض کنی،دستشویی خودت می ری و بسیار بادقت دستات رو می شوری حمام هم خودت می ری پسرنازنینم و هردفعه یه حیوونی رو با خودت می بری و کلی قربون صدقشون می ری و براشون شعر می خونی تازه زیردوش براشون صلوات می فرستی و موقع خشک کردنشون عافیت باشه بهشون می گی و حتما باید بعد از حمام شربت موهیتو بخوری خلاصه عالمی داری برای خودت،دوچرخه سواری و اسکوتر خیلی دوست داری و خیلی خوب از پس جفتشون برمی یای و خودت خودکفا تو خونه یادگرفتی و روزی یک ساعت می ری پارک دوچرخه سواری و اگر نتونی بری پارک تو پارکینگ بازی می کنی،هنوز نتونستم خوابت رو جدا کنم و وابسته هستی و بدخواب به شدت ،غذای مورد علاقه ات قرمه سبزی و ماکارونی و پلو و املت و کوکوسبزی و ماهیه و به موشابه به قول خودت خیلی علاقه داری و وقتی بهت ندم التماس که فقط یه قلوب به جان خودم ،از لجبازیات بگم که گاهی کلافم می کنه مثلا این باید این طوری باشه نه اون طوری و گاهی انقدر این وضعیت ادامه داره که نگو خیلی ناراحتم می کنه و فقط صبوری تا به حال عادی برگردی،کلا یه دنده ای گل پسر ،تو مود عکاسی باشی فقط باید ازت عکس بگیرم،عاشق پاساژ رفتنی و مدام می گی بریم پاساژ  و فقط یه پاساژ خاص کلا در هر موردی تنوع طلب نیستی یه چیزی رو که دوست داشته باشی مدام تکرار بشه خسته نمی شی،به کارتون نگاه کردن اصلا علاقه نداری و هیچ توجهی نشون نمی دی فقط شعر و موزیک اگر باشه حفظ می کنی و می خونی،مستند حیوانات رو دوست داری و با دقت نگاه می کنی و با ما مثل اونا به قول خودت حیوون بازی می کنی و هرچی می گم اونا بازی نیست گوش نمی دی امیدوارم اینم مثل باقی کارات گذرا باشه،خلاصه که هر چی بنویسم کمه از کارات،خیلی اهل قربون صدقه ای و مدام ابراز احساسات می کنی ،خونه همه عزیزانمون رو دوست داری الا به قول خودت سرتارخان تا به سمت خونه می یای اشک می ریزی و می گی پس کی من سیبیل در می یارم خودم هر جایی برم،کلا فقط دغدغه داری زود بزرگ شی همش می پرسی تو چی خوردی بزرگ شدی و چه کار کنم بزرگ شم قربونت برم انقدر زود بزرگ شی که حسرت این روزات رو داشته باشی من چه کنم که این روزات مثل باد می گذره،از شب بدت می یاد و مدام می گی شب شد ماه اومد چرا شب شد نمی دونم چرا،رادمهر مامان رو چند تا دوست داری می گی هزارتومن قربون معیارت بشم،روزی یک ساعت با خاله لیلا حرف می زنی و اون بنده خدا با صدای همه حیوانات باهات صحبت می کنه و همش می گی بریم خونه لیلا زندگی کنیم خونشون خوبه فکر می کنی اونا اونجا هستن قربون افکار کودکانه ات،تشبیه سازیت فوق العاده است مثلا می گی مامان این چقدر شبیه فلانی است و من می بینم چقدر درسته،قدرت تخیلت که نگو چیزایی می گی که می مونم خلاصه عزیزم تو هر روز برایم نوآوری داری،عاشق تولدی و هر روز که از خواب بلند می شی می گی تولدمه و فقط قسمت فوت کردن شمع رو دوست داری،عاشق مسافرت و هتلی قربونت برم که فکر می کنی به راحتیه همش می گی بریم هتل و تمام خاطراتی که از یکسالگی تا الان رفتیم مسافرت رو می گی و کفشت تو مشهد گم شده و کلی گریه کردی و رو انقدر با ناراحتی تعریف می کنی که انگار تازه برات اتفاق افتاده ،دوست داری مدام برای من تعریف کنی و حتما باید تو چشمات نگاه کنم اگر نگاهت نکنم می گی حواست به من نیست ازت متاسفم،خلاصه شیرین زبونی می کنی و دل می بری،خیلی زود هر حرفی بشنوی تکرار می کنی و هر چیزی نمی شه جلو شما گفت و شنید چون حتی اگر مشغول بازی باشی گوشهای تیزت می شنوه،در مورد رنگ مو لباس و ظاهر من اظهار نظر می کنی و نظر می دی و خیلی حساسی که حتما حرفت رو گوش بدم و می گی به نظر من احترام بزار و اگر گوش ندم می ری روی تخت و می گی از دست تو سرجیجه گرفتم عزیزمامان الهی که همیشه سلامت و شاد باشی و روزگار کودکیت به شادی بگذره،دوستت دارم 

 

 

 

 

 

پسندها (8)

نظرات (1)

مامان الی
24 خرداد 95 12:24
رادمهر جانم لحظه لحظه زندگیت پر از شادی و خنده، پر از اتفاق های خوب غیرمنتظره، پر از عشق و و مهربانی
مامان فرناز
پاسخ
در كنار شما ممنون كه هستيد💋💋💋