واژه هايم همه تو
دردانه ام رادمهر بیا که بازمیخوام دوباره قد بکشی از دل واژه های بی تکرار آبی ترانه... بیا که ببینی من چه صوفیانه با چشمانی بسته به وقت نوشتن ترانه در خلوتگاه کاغذُ قلمُ شمع زير لب زمزمه میکنم: ارکیده ی وحشی من .....از دل واژه ها قدبكش و تو هر بار چه زیبا قد میکشی وصد افسوس که نمی توانم همه ی زیباییت را به جام واژه بریزم و این عذاب همیشگی من است پسر شيرينم هنوز زیباترین لحظه ها را برایت خلق نکرده ام زیباترین ترانه رو نگفته ام زیباترین بوسه را ناغافل بر گونه هایت نکاشته ام ولي به تصدق سر همین زیباترینها، هميشه عاشقانه نفس کشیده ام و عاشقانه برایت نوشته ام ...
نویسنده :
مامان فرناز
20:49