خوب من رادمهرم
خوب من خوب من باز هم منم،همان که تمام لحظههایش نشسته و دارد تو را مینگرد....بیا حرف بزنیم،درد و دل کنیم و شاید کمی اشک برای دلتنگیهایمان بدک نباشد....اغوش گستردهام که شانههایم پناه گریه هایت باشد،پس تا میخواهی سیر گریه کن،آنقدر که دیگر دلت تنگ نباشد آنقدر که گریه ات تمام شود و در آینده اشکی از چشمان مهربانت نریزد آرام که شدی بلند بلند به عاشقیها میخندیم....در اوج خنده هامان،بوسه بارانت میکنم،و یواشکی فدای صدای خنده هایت میشوم.... خوب من آرزویم این است تو به باور برسی که در این کنج هیاهوی زمان بین بی باوری آدم ها یک نفر می خواهد تو سلامت باشی...
نویسنده :
مامان فرناز
2:30