پنج سال و هشت ماهه شدي

 میدونی مشکل چیه عشق من؟؟؟؟ اینکه بعد این مدت نوشتن از یادم رفته !!! 

حالا باز موندم از چی و از کجا بگم؟؟؟؟؟؟😔😔😔

ولی نه. بزار از خودت شروع کنم که اول و آخر دنیامی...😘😘😘

ازخودتو لحظه های قشنگی بگم که با حضور پاکت به دنیام بخشیدی. الان ٥ سال و ٨ماه و ٤ روزه  که باهم عهد بستیم اونم با حضور یك عشق الهی. رادمهرم میبینی چه زود گذشت عشق من؟؟؟ ولی به خودم میبالم که با حضور قشنگ تو عشقمون هنوز قشنگترین رنگ دنیارو داره. چقد به خودم میبالم که تو همسفرو اميدمي. خیلی وقتا وقتی بهت میگم بینظیری برات عجیبه، اینکه تورو جدا از آدمای دیگه تجسم میکنم برات غریبه . ولی دنیای من ،به همون خداییکه عشقش تو لحظه لحظه هامونه تو با همه ی دنیا برام فرق داری. نگاهت، حست، بودنت، ... خیلی چیزاییکه واقعا نمیدونم چه جوری به زبونشون بیارم. تو برام ی دنیا ساختی که فقط من تو رو توش مي بينم  فقط و فقط تو اونقدر بهم ارزش میدی که خیلی وقتا خودم واسه خودم غریبه میشم. با خودم میگم یعنی این منم؟؟؟؟

عشق من  اجازه بده بازم از خوبیات بگم ،ولی نمیخام یکجا بگم که خلاصه بشه....
نازنينم تو همه بود و نبودمي ،دوستت دارم،ماهت قند عسل 💋💋💋