رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

پنج سال و سه ماهگي

1396/9/21 10:30
نویسنده : مامان فرناز
198 بازدید
اشتراک گذاری

رادمهرم سومين ماه از پنج سالگيت مصادف بود با عيد ميلاد پيامبر (ص) و خيلي خوشحال بودي از عيد و جشن خيلي لذت مي بري ،من و بابايي هم دنبال بهونه براي شادي تو هستيم 

 

 

عزيز من روزهاي پائيزت رو سپري مي كني با شور و شوق و هيجان و انرژي زياد عزيز من تا جايي كه آسيب نبيني اين هيجان خوبه ولي منأسفانه گاهي با بي احتياطي تمام به خودت آسيب مي زني و ما رو نگران 

اين ماه شما رو به سرزمين عجايب بردن و زياد دوست نداشتي مي گفتي با شما خوبه زياد بازي سوار مي شم با مدرسه همش دو تا سوار شدم خيلي بد بود ديگه منو نفرست 

اين روزها تو مدرسه مشغول آموزش و يادگيري هستي و خيلي شاد براي من از اتفاقات كلاس مي گي و بسيار بامزه تعريف مي كني قربونت برم كه همه كار بد مي كنن به قول خودت و تو دست به سينه مي نشيني و به معلم گوش مي دي و من هم باور كردم خوشم مي ياد از اينكه مي دوني چه كارهايي بده و در قالب دوستانت تعريف مي كني و ولي باز متأسفانه خودت انجام مي دي و وقتي مي گم بريم با معلمت صحبت كنم در اين رابطه مي گي واااي نه مامان زشته اين كار نكن😂😂😂😂😂

عزيزم خوشحالم كه دقتت تو يادگيري زياده و معلم خيلي از عملكردت راضيه 

آزمون هوش و استعداديابي داشتين و خوشبختانه جزء پنج نفر اول كلاستون شدي و خيلي خوشحال شديم اميدوارم اين موفقيت ادامه دار باشه 

معلمت از من مي پرسه كه شما خواهر برادر بزرگتر داري كه انقدر خوب صحبت مي كني و اطلاعاتت زياده و خيلي از اينكه تو تمام برنامه ها با انرژي و اعتماد به نفس شركت مي كني راضي هستند 

خيلي به مارديني علاقمند شدي و هر جا كاغذ و قيچي ببيني شروع مي كني با همانها مارديني درست كردن ،آشپزي كه جزء كإرهاب هر روزت هست و كنار من آشپزي مي كني و غذاها را خيلي قشنگ ياد مي گيري و به صورت نمايش براي بينندگان عزيز به قول خودت آموزش مي دي و خلاصه سرگرمي داريم موقع آشپزي و اذيت كردنهاي خاص رادمهر جان هنگام آشپزي و مي خواي در آينده آشپز بشي و با موتورغذا ببري به اونايي كه غذا ندارن 

سربازي و جبهته و تفنگ هنوز هم در اولويت بازيهاي شماست و مي خواي درس بخوني بري سربازي و همسر بگيري از سربازي براش كادو بياري و با بي سيم با من حرف مي زني از سربازي مثلا زنگ زدي با همسرت حرف مي زني و مي گي گوشي بده بچه و به بچه مي گي چي مي خواي برات بيارم قربونت برم تمام اين تماشيها و حرفها ذهنيا خودته و فيلم هم زياد نمي بيني نمي دونم از كجا ملكه ذهنت شده 

اولين دوره آموزش شنا رو با موفقيت تمام كردي و به قول خودت مدال استخر گرفتي 

هميشه ناراحت بودي كه مربي شنا خيلي به شما تذكر مي ده كه مراقب باش و خيلي بامزه مي گي اه چتته انقدر حرف مي زني يه بار مي گي مي فهميم ديگه مگه گوش نداريم قربونت برم كه شيرين براي من تعريف مي كني 

وقتي اذيتم مي كني و مي ريم دم در مدرسه شروع مي كني به التماس با زبان رادمهري جان خدا جان من نگو قول مردونه مي دم قول بزرگ 😂😂

خلاصه كه پسر پنج سال و سه ماهه قشنگم روزهاي قشنگ و پرخاطره اي را در كنار تو عزيز مي گذرانيم و از اين بابت خالقت را شاكريم 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان الی
21 آذر 96 10:43
ماهروزت خجسته رادمهر جان، پسر باهوش امیدوارم تو همه مراحل زندگیت موفق باشی و باعث افتخار ما عزیزدلم
مامان فرناز
پاسخ
ممنون از آرزوهاي قشنگت زن عمو جون همراه اليساي قشنگ انشااله