پنجمين تولدت
تو که اومدی به دنیا بابال گرم فرشته
توي دستای قشنگت یه دنیا خوبی نوشته
توی فصل دردو غم بود.توی بی کسی مطلق
توی اه و حسرت و غم توی دردای دمادم
توکه لبخند زدی پژمرد هر چی دنیا داده بود غم
تو که گفتی مامانه من قندو ریختی تو دل من
تو مثل خود نباتی مثل اسمون بزرگی
مثل رودخونه زلالی مثل گل تو بی مثالی
تو خود مهر خدایی تو یه اسمون نگاهی
نگاه خدا به بنده اوج گرمای وجودی
تو برام حکم سجودی راز بندگی بنده تو نفس یه دنیا رازی واسه من یه دنیا نازی❤️💐
رادمهرم عزيزكم پنجمين شمع زندگيت را فوت كردي يك سال ديگر بزرگ شدي نازنينم امسال شرايط طوري شد كه نتونستم جشن تولدت رو بگيرم ببخش ماماني رو خيلي خودخوري كردم ولي بدون عزيزم پدر و مادرا گاهي نمي تونن كارايي رو انجام بدن و اين معنيش اين نيست كه به فكر بچه هاشون نيستن نازنينم بدون من و بابايي خيلي دوستت داريم و هدفي جز شاد كردن دل كوچيك تو نداريم و گاهي اين موارد پيش مي ياد و تو بايد با شعور و درك بالات بپذيري ،بردمت شهربازي و كلي بازي و شادي و شدي اسپايدرمن كوچك من ، برعكس هر سال امسال از مدتها قبل برنامه ريزي تولدت رو مي كردي و جشن اسپايدرمن مي خواستي و اين بهانه اي شد تا دل كوچيكت رو شاد كنيم اميدوارم از اين شادي راضي باشي ،دوستت داريم پسر عزيزم💋💋💋