سه سال و دوماه طلايي
عشقی دلنشین با نغمه هایی شیرین و زیبا نمایان شدو با نگاه اول بر جانم نشست و دلم را به لرزه واداشت نور ا مید و پر فروغی شد بر جانم . و چه زیبا و پر معنا ، دوست دا شتن و عشق ورزیدن را تفسیر کرد.
شبهای تنهایی و سکوت را روشن و پر نور سا خت و پاییز و زمستان را به بهار شاد متصل نمود .
حالا که تو را یافتم باید این را بدانی : که تا هستی و هستم کنار من باشی ،
جان و ایمانم را در تو و کسی که خالق توست جستجو کردم و خود را یا فتم .
با هم و در کنا ر هم او را پرستش می کنیم و او را بخاطر این مو هبت و عشق ستایش می کنیم .
شيرين زبونم رادمهرم اگر می توانستی بازتاب خودت را در چشمانم ببینی ، کسی را می دیدی که باعث شده است قلبم خندان شود. نگاهی اجمالی به کسی می انداختی که تاثیری معرکه روی زندگی ام داشته و روزهایم را متحول کرده است.
اگر می توانستی آنچه را در دلم با تو در میان بگذارم بشنوی ، به کلماتی حاکی از سپاس بابت حضورت و تعریف و تمجید از وجودت گوش فرا می دادی.
اگر می توانستی یکی از بهترین هدایایی را که کسی می تواند دریافت کند تصور کنی ، می فهمیدی که حضورت در زندگی ام چقدر با ارزش است.
امیدوارم همیشه یادت باشد که تو چقدر برای من مهم هستی و چقدر دوستت دارم.
ماهروزت خجسته همنفسم