رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

دو سال و دو ماهه شدي همدمم

1393/8/16 2:26
نویسنده : مامان فرناز
245 بازدید
اشتراک گذاری

همدمم اكنون كه ماهگرد ميلادت است ايستاده ام به قامت پاییز کنار پنجره باران رو به شوق برگ ریزان تا زمزمه كنم  زیر لب معنای پاییز را 
 معناي پاييزم ترجمان وجود نازنينت و دفتري از خاطرات مهرانگيز توست آن را در دستانم  مي گيرم 
روی قلبم مي گذارم تا پنهانش کنم در مکانی امن برای روزهای مبادا.... که با نبودنت پیشانی لحظه هایم چروک می شود
و روز هایم پر می شود از سمفونی تنهایی...
باش تا قدم زنیم پیاده روهای خیس را تا پیچک ذهنم سبز شود و زنبق خاطرات از آن بالا رود..
باش و نگاهم کن تا روشن شود سایه ام با برق نگاهت و روشن کنم شمع دوباره بودنم را در اين غروب پاييزي ماهگردت

و حال به مناسبت اين روز فراموش نشدني یک شاخه گل از طرف یک قلب عاشق تقدیم به تو!
شاخه گلی که با یک دنیا عشق و احساس عاشقانه برای تو چیده ام!از من بپذیر این هدیه را زیرا

به خاطر تو و به عشق تو این شاخه را چیده ام 
این تنها هدیه من نیست ، قشنگترین هدیه در قلب من است !همین قلبی که تنها برای تو می طپد هدیه من به تو این است :: دوستت دارم!
از من بپذیر زیرا از ته قلبم این کلام زیبا را به تو گفته ام همین که تو را دارم بهترین هدیه است ، همین که یک دنیا دوستت دارم زیباترین لحظه عاشقیست !
 هر روز ، هر لحظه و هر ثانیه برای من و تو روز عشق است !
 امروز روز تو و فردا روز من است ، آری هر روز ما روز عشق است 
یک شاخه گل از طرف کسی که یک دنیا دوستت دارد تقدیم به تو...
 تو که میدانی خودت از گل نیز برایم زیباتری عزیزم ، گلی که جایش در قلب من است!
دستت را به من بده عزیزم ، بگذار به آغوش گرمت پناه ببرم ، زیرا آغوش تو امنترین و
گرمترین جای دنیاست !
حالا که در آغوشت هستم احساس میکنم خوشبخترینم !
دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی تا من نیز احساس آرامش کنم!
یک هدیه دیگر نیز برای تو دارم ای بهترینم ، لبهای سرخت را بر روی لبانم بگذار تا آن را ببوسم

دوستت دارم دردانه مادر

 

پسندها (10)

نظرات (0)