رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

صدا می کنی من را مامانم

1393/3/31 3:08
نویسنده : مامان فرناز
161 بازدید
اشتراک گذاری

پســـــــــــــــرم؛
فرزندم؛
هَستیم؛

از زمانی که زبان بازکردی مرا با اسمهای متفاوتی صدا کردی مامانا-مامانی -مامایا -مامانی نی -مامان عزیز و چند روزی است که مرا مامانم صدا می زنی خیلی حس عجیبی بهم دست می ده من همیشه تو را پسرم صدا می زنم عزیزم قشنگم گلم 

وقتی که این “میمِ” نازنین و دوست داشتنی را کنارِ اسمت می نشانم و همه یِ تعلقم را به تو و به روزگارت ، در همان یک حرفِ نابش خلاصه می کنم ، حسّ ِ قریبی در وجودم می دود و مرا می رساند به مرزی که رهایی از سرزمینش ممکن نیست…
امان از این “میم” ی که همزمان
محصورم می کند،  محدودم می کند
به اوجم می برد و بر می گرداند
شاکیم می کند، شاکرم می سازد
می شود تنها بهانه یِ زندگی
دلیلی برای ادامه ی بندگی
 مادرم می کند

پسرم
لطفاً؛ یادت بماند   از یاد نبری
همان
“میم” وقتی کنارِ مادرانگیم ؛ برایِ تو می نشیند  تنها یک خواسته دارد
همیشه  و همیشه و همیشه؛بی تعلق به رخدادی که برسد؛بی ارتباط به اتفاق های نیامده
همان
“میم”ِ نشسته دراسمم ؛دوستت خواهد داشت و آغوشش برایِ به برکشیدنت بازخواهد ماند
همین جا نشسته است
مثلِ همه یِ مادرها … دست به دعا و دلْ واپس
همیشه مرا “مادرم ” صدا بزن …. تا حسّ ِ  قشنگ مادرِ تو بودن و برایِ تو مادرانگی کردن ، شاکر بودنم به درگاهش را به کمال برساند …  

همیشه تا زمانی که زنده ام دوست دارم همین اسم را برایم به کار ببری مادرم  ممنونم پسرم

پسندها (5)

نظرات (0)