حس خوب بودنت و فکر لحظه های نبودنت
برایت می نویسم
تو عزیزدلم که همیشه بدون اینکه بدانی با وجودت سختیها را برایم آسان نمودی و مرهم دردهایم بودی
چشمانت مثل معجزه است وقتی کنارم هستی تمام دردهایم را فراموش می کنم وقتی شادمانه می خندی و به یکدیگر عشق می ورزیم دنیا از آن من است حال که تو را دارم دیگر از خدای خود چه می خواهم
دلبندم همیشه بخاطر وجود نازنینت خدا را شاکرم از اینکه مهر مادری را در وجودم به ودیعه نهاد و مرا لایق آن دانست بسیار مسرورم
امیدوارم که بتوانم آنطور که خدا راضی باشد برایت مادری نمایم
پسرم ، عزیزترینم
با تو بودن احساس قشنگی در من بوجود میآورد که به هیچ عنوان قادر به توصیفش نیستم.
شنیدن صدای دلنشینت گرمایی را در وجودم بیدار میکند که هرچه درد و غم هست را از من دور میکند.
دیدن چشمان زیبا، شیطون و مهربانت در من شور زندگی بوجود میآورد.
دستان کوچک و کودکانهات وقتی که به دور گردنم حلقه میزنند مرا با خود به دنیایی می برند که هیچ چیز را با آن معاوضه نخواهم کرد.
حرف زدن و درددل کردن با تو آرامشی دارد که همهی چیزهای دیگر را از یادم میبرد.
عزیزترینم، از صمیم قلبم دوستت دارم و بهترینها را برایت آرزومندم.
تنها چیزی که حسش دلم را به درد می آورد فکر دور شدن از توست درد دوری از تو جگرگوشهام است که هیچ التیامی برایش نیافتهام عزیزکم امروز وقتی از دور بودنم برایت گفتم با نگاه های معصومت به چشمانم خیره شدی و پشت هم می گفتی نه نه وقتی کمی بیشتر برایت توضیح دادم و از رفتن و برگشتنم و اینکه تو چه می شوی گفتم وقتی ازت سوال می کردم ببینم متوجه منظورم شدی یا نه گلم مو به مو تکرار می کردی و می گفتی منتظرت می مونم گفتم وقتی اومدم دنبالت چی می گی گفتی می گم دلم تنگ شده دوستت دارم عزیزم بیشتر دلم گرفت با اینکه هنوز مدتی مونده تا ازت دور شوم ولی بغضم ترکید از این حرفت و موندم به شعورت گل مامانی امیدوارم با این مسئله من و تو خیلی خوب کنار بیاییم
مـن و تــو
حآدثـ ِ ایے بودیمـ ، تــآ رُخ دَهیمـ
در آغوش ِ همـ !