خانه کودک و جشنواره اسباب بازی
رادمهر قشنگم روز جمعه بیست و ششم اردیبهشت کیدزکلاپ باشگاه انقلاب جشنواره اسباب بازی داشت که برخلاف همیشه که فقط با مامان می تونستی بری به خاطر جشنواره اسباب بازی بابایی هم می تونست بیاد صبح بابایی رفت طبق معمول هر جمعه کارهایش رو ردیف کرد و اومد با هم حاضر شدیم و رفتیم عزیزم خیلی خیلی ذوق کردی و از زبون خودت می گفتی دوش گذشت خیلی خوب بود عزیزم خوشحالم که بهت خوش گذشت با بچه ها کلی بازی کردی و با مراقبها کلی صحبت کردی و خیلی ازت خوششون اومده بود چهار پنج ساعتی بازی کردی و با میل خودت اومدیم خونه فکر می کردم که چون صبح زود بیدار شده بودی و کلی بازی کردی بخوابی ولی گلم دوباره با مامان شروع کردی به بازی و خلاصه تا شب نخوابیدی روز قبلش هم پارک ساعی رفته بودی و خلاصه پنج شنبه و جمعه پر از بازی و شادی داشتی عزیزم از اینکه خودت در مکانهای بازی به تنهایی بازی می کنی و مستقلی خوشحالم شادی هر روزت آرزوی مامان و باباست عزیزم برای مامان و بابا دوستت دارم می دونی که این کار دل می خونی خیلی خیلی قشنگ این آهنگ می خونی دوستت دارم