اين روزهايت
سلام پسر قشنگم اولين روز تابستان است و چيزي به پايان چهارسالگيت نمانده ،خيلي اين جمله تكراري كه چشم برهم زدني گذشت ولي واژه اي از اين پرمعناتر و زيباتر نيست گذشت خيلي خيلي زود و تو بزرگ شدي و مهرت بزرگتر ،شيطنتهايت بزرگتر ،كلامت بزرگتر،دلبريهايت بزرگتر و اما دل من براي يك لحظه نبودنت همچنان كوچك است دلم تاب و طاقت ناراحتيت را ندارد و با وجود تمرينهاي بسيار خلاف ظاهرم دلم آشوب توست ،رادمهرم اين روزها كنجكاويت دو چندان و شيطنت ها و حرف گوش ندادنهايت بي نهايت شده و اقتضاي سنت جلب توجه مي كني و مي تازي و من تحمل مي كنم تا تو كودكي كني و گاهي كه از كوره درمي روم به خودم تلنگر مي زنم كه چته صبور باش لذت ببر از ابن بداخميها اينا هم شيرينه مثل شيري...
نویسنده :
مامان فرناز
1:26