دوسال و نه ماهه شدي دلبندم
رادمهرم پسرخوبم بار ديگر ماهروز شيرينت از راه رسيد بارديگر لمس بودنت تكرار شد دوست داشتني مامان عزيز مهربانم تمام داشته هایم یک طرف...داشتن تو هم طرف دیگر... باز هم سنگینی می کند هیاهوی دل فریب لبخندت به تمام داشتنی ها باز هم غرق شدن در حجم نگاهت می ارزد به غوطه ور شدن در تمام خواستنی های دنیادلم می خواهد دنیا را نظاره گر دنیایمان بسازیم می خواهم همه بدانند نيمه تابستان را نه از بوي مهرش میشناسم و نه از شوق رسيدن فصل برگريزان پاييز آنچه اين پانزده روز مانده به آغاز پاييز را در خاطرم تداعی مي كند حرم نفسهاي مهرگونه ات و دستان كوچك و ضعيفي كه مرهمش گره خوردن در دستان من است می دانم آنچه دستانت را گرما می بخشد تنها حرارت برخا...
نویسنده :
مامان فرناز
12:51