رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

بخشنده همچون خورشید

قصه ما قصه عشق من و تو

رادمهرم يكي يك دانه ام با تو ، به عشق تو ، یک قصه دیگر ، قصه من و تو قصه مادر و پسري عاشق با تو ، در کنار تو ، قصه از نو ، نفسی دیگر هم نفس هم تا ابد یک نفس تازه از یک دیدار عاشقانه ، از نگاه مهربان تو به چشمهایم با تو بودن خاطره ایست همیشه ماندگار ، اما بی تو بودن قصه ایست از یک روز تلخ که از ذهن فراموش شده ، اما از دل بیرون نمیرود و اعماق دل را میسوزاند! با تو ، همیشه با تو ، تا آخرش با تو ، حتی لحظه مرگم نیز با تو... چقدر شیرین است!  شیرین است به شیرینی طعم بوسه های تو ! با تو ، در آغوش تو ، قلبم برای تو تا ابد ، تا آن لحظه که دیگر طلوعی را نخواهم دید تو را میبینم که زند...
25 مهر 1393

عشق نام دیگر توست

سلام ماه مادر الان که برایت می نویسم ساعت دو بعد از نیمه شب است  اما پلک هایم شوق از تو نوشتن را درنگی بهم نمی آیند.... من تمام روز یا توام و لذت می برم از این با تو بودن و هنگامی که می خوابی مجالی پیدا می کنم برای از تو نوشتن محال است کلمه ای بنویسم و تصویر تو روبرویم نباشد ببین چقدر سخت است مثل یک پازل زیبا هی تو را بسازم و خراب کنم....آخرش هم تکه هایی از تو را با خیالم بسازم. اما مطمئن باش تو را همیشه همانگونه که هستی برای خودم می سازم. بزرگ و زیبا و دوست داشتنی.. تــو تمـامـا" برای منی در آغوشـــم کــه مـــیگیرمت آنقــدر آرام می‌شـــوم کــه فـــراموش می‌کنم بایـد نفس بکشــم. به تصویر قشنگ تو نگاه میکنم و به تو می&...
20 مهر 1393

روياهاي شيرينت به روايت تصاويري از نگين جون

پسر خوبم نگین عزیز يا از زبان شیرین خودت آبجي نگين عكسهايي از شما با ماشين و كت و شلوار كه خيلي دوست داري و شده دلبستگي هرروزت درست کرده و خیلی لذت بردم از این هدیه زیبا رادمهرم خوب است که بدانی  نگين عزيز قبل از اینکه قدمهای زیبایت را به این دنیا بگذاری عکسهای قشنگي از تو عزیز طراحي كرده و از تمامی فرصتها برای ثبت عکسها و نقاشی های زیبا از شما استفاده کرده و برایت به ارمغان آورده  گلم به پاس این دوست داشتنهای زیبا و بی آلایش و قدردانی از زحماتش طراحی های رویاهای شیرین این روزهایت و تصویر زیبا از خوابیدنت  را برایت به یادگار     می گذارم . اميدوارم هميشه شاهد دوست داشتنی بی مثال همچون...
19 مهر 1393

روز جهانی کودک و اولین ماهگرد از سال سوم زندگیت

رادمهرم می شود که ((دوستت دارم )) مرا به لاله ی گوش های نازنینت بیاویزی ؟ من دچار خواستنِ توأم ... می خوابم که دوستت داشته باشم  بیدار می شوم که دوستت داشته باشم  نفس می کشم که دوستت داشته باشم  با این همه روزمره نیستم ... در تکرار توست که نو می شوم من همان روز آخر اسفندم که هر روز تحویل می شوم به تو  دردانه ام امروز شانزدهم مهر اولین ماهگرد بعد از تولد دوسالگیت است امروز مصادف شده با روز جهانی کودک مهربانم بر تو مبارک این دو مناسبت کودکم کودکی شعر زندگی است و شعر کودکی جهان هستی اگر تو نبودی شمعدانی های لب پنجره این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب دیگر معنایی نداشت اگر تو نبو...
16 مهر 1393

تويي دليل همه حال و احوالم

همدمم رادمهرم رفتار من عادی است اما نمی دانم چرا این روزها از دوستان و آشنایان هر کس مرا می بیند از دور می گوید : این روزها انگار حال و هوای دیگری داری ! اما ، من مثل هر روزم با آن نشانی های ساده و با همان امضا ، همان نام و با همان رفتار معمولی مثل همیشه ساکت و آرام این روزها تنها حس میکنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم حس می کنم از روزهای پیش قدری بیشتر این روزها را دوست دارم گاهی از تو چه پنهان با سنگها آواز می خوانم و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم این روز ها گاهی از روز و ماه و سال ، از تقویم از خبرها بی خبرم حس می کنم گاهی کمی کمتر گاهی شدیدا بیشتر هستم من كه همش به كارم فكر مي كردم الان بي خيا...
12 مهر 1393

صداکردنت را دوست دارم

شیرینم می خوام اعترافی کنم تازگیها وقتی مشغول بازی هستی و من رو نمی بینی صدام می زنی خودم را به نشنیدن می زنم دلم می خواد پلک هام را بیشتر روی ِ هم فشار بدم وسعی کنم خنده ام نگیره تا بیشتر صدام بزنی تا بیشتر بشنوم این صدای ِ پر از آرامشت را تا بیشتر بی قرار تر شوم مقاومتم تمام می شود و خنده ام می گیره لبخندی ملیح چشمانم را که باز می کنم نگاهم می افته به چشمای زیبای تو   فقط تو را می بینم  که روبه روم نشستی و به لبخند من چشم دوخته ای صورت زیبایت خنده های دلنشینت همه سختیها و غمهای درونم را می برد نمی دانی چه شیرین است وقتی می گویی مامان من  نمی دانم چیستی آنق...
9 مهر 1393

بیا تا قشنگترین روزها را با هم بسازیم

رادمهرم كاري كن كه دنيا و تمام جهان را فراموش كنم من را در آتش  ِ عشقت بسوزان بگذار قشنگترين جملات را برايت بخوانم اگر تمام دنيا و جهان را بگردم امکان ندارد عشقي همچون عشق تـــو پيدا کنم هر چه قدر به تـــو بگويم دوستت دارم باز هم براي تو کم است اگر يک ثانيه از تو دور شوم با شور و اشتياق به سوي چشمانت برمي گردم من را در آغوشت پنهان کن من را در عشقت بسوزان و در عشق من بسوز بار تنهايي و دلتنگي را از دوش من بردار و بيا تا قشنگترين روزها را با هم بسازيم و زندگي کنيم ...
8 مهر 1393
1